۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۵

اگر غبار ره یار می توانی شد
چو صبح مطلع انوار می توانی شد

به رنگ مردمک از ترک خویشتن بینی
چراغ خلوت دیدار می توانی شد

اگر غبار ره جستجو توانی گشت
عبیر پیرهن یار می توانی شد

به مهد کام نهنگ ار توانی آسودن
حریف عشق جگرخوار می توانی شد

به چشم دل نمک شور عشق اگر ریزی
ز خواب غفلت بیدار می توانی شد

چه غم، سکندر و قیصر نگشتی ار جویا
غلام حیدر کرار می توانی شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.