هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد هجران و عشق ناکام مینالد و حالتی آشفته و پر از غم را توصیف میکند. او از بیخبری دیگران از حالش شکایت دارد و خود را با مجنون مقایسه میکند. تصاویری از مینوشی و اشک ریختن نیز در شعر دیده میشود.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان کمسال قابل درک نباشد. همچنین اشارههایی به مینوشی و حالات روحی پریشان دارد که مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۶۵۶
شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود
بر کفم ساغر می آبلهٔ پرخون بود
دیده دیدم که به خوناب جگر می غلتید
خبر از حال دلم نیست ندانم چون بود
معنیی نیست در این نشئه مگر با مجنون
آنکه پنداشمتش بی خرد افلاطون بود
شوخی رنگ تو می آمدم امشب بخیال
دیده ام تا به سحر جام می گلگون بود
چه کشیده است ز عالم به دماغی که نداشت
آنکه از دایرهٔ باده کشان بیرون بود
شأن هم چشمی جویا نبود مجنون را
هر سرشکی که چکید از مژه ام مجنون بود
بر کفم ساغر می آبلهٔ پرخون بود
دیده دیدم که به خوناب جگر می غلتید
خبر از حال دلم نیست ندانم چون بود
معنیی نیست در این نشئه مگر با مجنون
آنکه پنداشمتش بی خرد افلاطون بود
شوخی رنگ تو می آمدم امشب بخیال
دیده ام تا به سحر جام می گلگون بود
چه کشیده است ز عالم به دماغی که نداشت
آنکه از دایرهٔ باده کشان بیرون بود
شأن هم چشمی جویا نبود مجنون را
هر سرشکی که چکید از مژه ام مجنون بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.