۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۳

در این زمانه کسی نیست رو به من خندد
مگر به روی دلم چاک پیرهن خندد

چو گل به باد دهد ساز و برگ هستی را
به هرزه هر که در این باغ یک دهن خندد

مرا ز یاد تو در سینه جوش فصل گل است
لبم ز شوق از آنرو چمن چمن خندد

شکر به قیمت خاک سیاه هند بود
چو شوخ من به دو لعل شکرشکن خندد

به قیل و قال دل اهل حال را مخراش
لب خموشی این قوم بر سخن خندد

زبان حالت گلبن باین سخن گویاست
که هر که زر بفشاند به صد دهن خندد

زده است شوخی حسنش بهار را جویا
ز رو به گل ز بناگوش بر سمن خندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.