هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و سوزناک سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند پرتو خورشید در دریا، سوز عشق در کاغذ آتش‌زده، و آیینه در کف دست، بیان می‌کند که عشق و بی‌قراری ناشی از آن، هیچ‌گاه آرام نمی‌گیرد. همچنین، اشاره‌ای به آزادگی و صبر در برابر سختی‌ها دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سوز عشق و بی‌قراری نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۷۲۱

یادش از شوخی به دل ما را نمی گیرد قرار
پرتو خورشید در دریا نمی گیرد قرار

سوز عشقت چون شرر در کاغذ آتش زده
در سراپایم دمی یکجا نمی گیرد قرار

رحشتم از بسکه با آزادگی خو کرده است
گرد ما بر دامن صحرا نمی گیرد قرار

نیستی آگه زحسن خویش کز بی طاقتی
در کفت آیینه چون دریا نمی گیرد قرار

شیشهٔ دل کی تواند سوز عشقت را نهفت
این شرار شوخ در خارا نمی گیرد قرار

بازوی صبرم کند کوه تحمل را زجای
بیقراری در دل جویا نمی گیرد قرار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.