هوش مصنوعی: این متن عرفانی و شاعرانه به موضوعاتی مانند عشق، درد، صبر و رضا در زندگی می‌پردازد. شاعر از نفس به عنوان نماد حیات و گدازش به عنوان آب حیات یاد می‌کند و تأکید دارد که تنها با عشق و درد طلب می‌توان به حیات حقیقی دست یافت. همچنین، از زلف معشوق به عنوان رایحه‌ای یاد می‌کند که دل را تسلیم می‌سازد و از سموم و آتش دل سخن می‌گوید که نیاز به احتراز دارد. در پایان، شاعر به جویا توصیه می‌کند تا به مقام رضا برسد و از کوشش برای حفظ تعادل نفس سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیمی مانند درد، گداز نفس و سموم دل نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۳۸

ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس
بود سمندر دل صید شاهباز نفس

کسی که زنده به درد طلب بود، داند
که نیست آب حیاتی بجز گداز نفس

بغیر رایحهٔ زلف عنبر آگینت
قبول حضرت دل کی بود نیاز نفس

بغیر رایحهٔ زلف عنبرآگینت
قبول حضرت دل کی بود نیاز نفس؟

سموم گردد اگر برخورد بر آتش دل
بجاست دمبدم از سینه احتراز نفس

بکوش تا به مقام رضا رسی جویا
زکوک تا که نیفتاده است ساز نفس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.