۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۳۸

ز لب به سینه عبث نیست ترکناز نفس
بود سمندر دل صید شاهباز نفس

کسی که زنده به درد طلب بود، داند
که نیست آب حیاتی بجز گداز نفس

بغیر رایحهٔ زلف عنبر آگینت
قبول حضرت دل کی بود نیاز نفس

بغیر رایحهٔ زلف عنبرآگینت
قبول حضرت دل کی بود نیاز نفس؟

سموم گردد اگر برخورد بر آتش دل
بجاست دمبدم از سینه احتراز نفس

بکوش تا به مقام رضا رسی جویا
زکوک تا که نیفتاده است ساز نفس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.