۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۶

تا یاد ترا کرده دلم راهبر خویش
پر در پر عنقا بپریدم ز بپریدم ز بر خویش

تا بام قفس قوت پرواز ندارم
شرمنده ام از کوتهی بال و پر خویش

پیوند سرین را به میان تو چو بیند
عاشق بود ار کوه نبندد کمر خویش

یکبار به گرد سر او گشتم و چون شمع
گردم همهٔ عمر به قربان سر خویش

جویا شده ام واله این مصرع سالک
‏«طاووس اسیر است به گلدام پر خویش»‏
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.