هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج درونی شاعر را بیان می‌کند. او از سکوت در برابر غم‌های جهان، دردهای پنهان در دل، و مقایسه خود با شخصیت‌های افسانه‌ای مانند مجنون و فرهاد سخن می‌گوید. شاعر بر اهمیت پنهان نگه داشتن عشق و درد درونی تأکید دارد و سکوت را نشانه‌ای از بلوغ و دانایی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، بیان درد و رنج درونی نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۷۴۷

هر قدر غم بیند از گردون بود دانا خموش
غنچه سانم دل پر از خون باشد و لبها خموش

چشم اگر پوشی رود در خلوت آرام دل
موج چون ماند از تپیدن می شود دریا خموش

کی تواند مظهر درد تو شد هر سینه ای
در دلم آتش فروزان است و در خارا خموش

نسبت به دردم ز مجنون است با فرهاد بیش
نالد از فریاد ما کوه و بود صحرا خموش

مرد را زیباست جویا عشق نه اظهار عشق
دل در افغان است گو باشد زبان ما خموش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.