هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و محبت سخن میگوید و از ناز و جفای معشوق شکایت دارد. او از گرمی نگاه معشوق و تأثیر آن بر دلها میگوید و بیان میکند که صبر او بر بیداد معشوق به امید مروت بوده، اما جفا و جور معشوق افزون شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است نیاز به بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد.
شمارهٔ ۷۵۸
ز مستی گر رسد دستم به لبهای نمک سودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز می گوید
چه می کردم اگر انصاف هم یارب نمی بودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
که چشم مهر و مه روشن بود از سرمهٔ دودش
به امید مروت صبر بر بیداد او کردم
ندانستم جفا و جور جویا خواهد افزودش
شود یاقوت دست افشار لعل خنده آلودش
مروت نیست با طبعم گهی از ناز می گوید
چه می کردم اگر انصاف هم یارب نمی بودش
نگاه گرمی امشب آتشی افروخت در دلها
که چشم مهر و مه روشن بود از سرمهٔ دودش
به امید مروت صبر بر بیداد او کردم
ندانستم جفا و جور جویا خواهد افزودش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.