۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۹

شکاریی که دلم گشته است نخجیرش
صدای شیر به گشو آید از نی تیرش

به صد زبان خموشی جواب ناله دهد
چو بوی غنچه نهان در لب است تقریرش

صفای غبغبش از ماه، گوی خوبی برد
مگر ز آب گهر کرده اند تخمیرش

بسوخت گرمی خونم چو آه تیرش را
ز سخت جانی من اره گشت شمشیرش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.