۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۹

ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم
دل داده و جان باخته اش از دل و جانیم

از سیل سرابست خطر خانهٔ ما را
چون نقش قدم پر حذر از ریگ روانیم

در انجمن هرزه در ایان سبک مغز
چون گل ز ادب گوش ولی گوش گرانیم

رفتند عزیزان و چو نقش پی سالک
ما خاک نشین از پی آن راه روانیم

رفتیم به بال نگه از خویش چو شبنم
تا بر رخ خورشید مثالش نگرانیم

هرگز سر تسلیم ز فتراک نپیچیم
ما حلقه بگوشان خم زلف بتانیم

در بند گرفتاری دلهاست شب و روز
ما بنده آزادی آن سرو روانیم

در روز مجویید ز جویا سخن عشق
شبها همه شب شمع صفت چرب زبانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.