هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و پراحساس، بیانگر درد و رنج عشق ناکام و دل‌شکستگی است. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند قطره‌های خون، غنچه، ساقی، و طوفان، احساسات درونی خود را به تصویر می‌کشد. او از معشوق می‌خواهد که با مهربانی و بخشش، درد او را تسکین دهد. شعر مملو از حس تنهایی، آشفتگی، و اشتیاق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۸۱۱

کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم
غنچه سان شد برگ گل هر قطرهٔ خون در دلم

می توانی ساقی از جامی روان بخشم شوی
مهربان شو می به ساغر کن، مکن خون در دلم!‏

سیر و دور وحشتم بیرون ز خود یک گام نیست
ریخت عشق از گرد غم تا رنگ هامون در دلم

در سرم تنها نه همچون شمع بزم آشفتگی است
دور از او هر قطره خون گشته مجنون در دلم

فرصت یک ابروار اشکست چشم از حدتم
جوش طوفان می زند امروز جیحون در دلم

دود آهی بیش در چشمش نبودی آسمان
می نشستی گر بجای خم فلاطون در دلم

هر نفس در سینه ما را سرو آهی می شود
بسکه جویا کرده جا آن قد موزون در دلم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.