۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۲

در راه تو گه جان و گهی سر بفشانیم
آن چیز که داریم میسر بفشانیم

چون نخل که آبی خورد و میوه دهد بار
از هر ستانیم نکوتر بفشانیم

ما ابر بهاریم که از همت سرشار
گیریم دمی آبی و گوهر بفشانیم

دیگر ز زمین جز گل خورشید نروید
بر خاک چو درد ته ساغر بفشانیم

از موج سرشکی که نهان در جگر ماست
بر زخم دل غم زده نشتر بفشانیم

آنیم که در گریه به هر چشم فشردن
لخت جگری از مژهٔ تر بفشانیم

زین آتش پنهان که بود در جگر ما
جویا! چه سرشک؟ از مژه اخگر بفشانیم!!‏
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.