هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و انتظار است. شاعر از غم و اشک‌هایش می‌گوید که مانند لاله‌های رنگین از خون جگرش روییده‌اند. او از معشوقی با مژگان تیز و خدنگ یاد می‌کند که باعث ترس و نگرانی‌اش شده است. در نهایت، شاعر به یاد معشوق و رنگین‌کمانی از احساساتش، اشک می‌ریزد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های غنی و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۸۱۷

ما را بود ز خون جگر لاله رنگ چشم
بادا ترا ز باده بهار فرنگ چشم

مانند زخم دوخته نگشود بر رخم
ترسیده بسکه زان بت مژگان خدنگ چشم

گردیده در غم تو به تاراج گریه رفت
سویت ز چاک سینه گشایم چو زنگ چشم

در راه انتظار تو بدخو نشسته ام
سر تا بپا ز شوق شدم چون پلنگ چشم

جویا به یاد نوگل رنگین کرشمه ام
ریزد ز اشک رنگ بهار فرنگ چشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.