هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید، اما از ناتوانی در رسیدن به او شکایت دارد. او از ضعف خود و نارسایی بختش می‌نالد و بیان می‌کند که با وجود عشق شدید، دستش از معشوق کوتاه است. در نهایت، شاعر از جدایی از خود و پیوستن به دوست سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و ضعف ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۲۸

به یمن همت عشقت ز قید دل رستم
بتی که قبلهٔ آمال بود بشکستم

دلمم ز لذت جیب دریده غافل نیست
ولی ز ضعف به جایی نمی رسد دستم

ز بسکه صحبت من با تو بدنشین شده است
دمی به بزم تو چون نقش خویش ننشستم

ز نارسایی بخت سیاه خود دانم
که کوتهست ز زلف دراز تو دستم

زفیض بیخودیم محرم حریم وصال
ز خود جدا شده جویا به دوست پیوستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.