هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر از عشق، هجران و بیخودی است. شاعر از درد فراق و تأثیرات آن بر روح و جسم خود میگوید و عشق را به عنوان آتشی توصیف میکند که وجودش را فراگرفته است.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۳۴
درآمد تا در آغوش تمنا آن برو دوشم
لبالب همچو ماه نو شد از خورشید، آغوشم
شب هجران چنان بگداخت فکر آن بر و دوشم
که از خود همچو ماه نو تهی گردیده آغوشم
زبان نالهٔ حیرت نصیبان را نمی فهمی
وگرنه صد قیامت شور دارد وضع خاموشم
فزونست از جوانی غفلتم در موسم پیری
بناگوش سفیدم گشت آخر پنبهٔ گوشم
شدم خلوت نشین بیخودی از فیض بیتابی
ز خود صحرا به صحرا دل تپیدن برد بر دوشم
چنان افروخت عشقش آتشی در سینه ام جویا
که دور انداخت سرپوش فلک را بارها جوشم
لبالب همچو ماه نو شد از خورشید، آغوشم
شب هجران چنان بگداخت فکر آن بر و دوشم
که از خود همچو ماه نو تهی گردیده آغوشم
زبان نالهٔ حیرت نصیبان را نمی فهمی
وگرنه صد قیامت شور دارد وضع خاموشم
فزونست از جوانی غفلتم در موسم پیری
بناگوش سفیدم گشت آخر پنبهٔ گوشم
شدم خلوت نشین بیخودی از فیض بیتابی
ز خود صحرا به صحرا دل تپیدن برد بر دوشم
چنان افروخت عشقش آتشی در سینه ام جویا
که دور انداخت سرپوش فلک را بارها جوشم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.