۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۳

آن ملاحت راست در مستی ثناگستر لبم
شور صد دریاست با هر قطرهٔ می بر لبم

فیض سرمستیم از خمخانهٔ دل می رسد
همچو موج از پهلوی دریاست دایم بر لبم

آشنا گردید در مستی به کنج لعل یار
کام خود برداشت در این نشئه از کوثر لبم

می کنم قالب تهی چون شیشهٔ خالی مدام
لحظه ای گر دور افتد از لب ساغر لبم

خشکی لب باعث قطع سخن شد در خمار
کار دندان می کند مقراض آسا هر لبم

آرزوی پای بوست گشته دامنگیر دل
همچو ماه نو به راه شوق پا تر سر لبم

در ثنای تشنه لب شاه شهیدان دور نیست
چون سرشک از دیده جویا ریخت گر گوهر لبم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.