۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۷

ما منت مرهم به جراحت نپسندیم
بر زخم جگر سوختهٔ داغ تو بندیم

چون غنچه بود خرمی ما ز غم عشق
تا دل به ره دوست نبازیم، نخندیم

سوزیم گه دیدن اغیار به رویت
در دفع گزند نظر بد چو سپندیم

ماییم که با دیدهٔ دایم نظرباز
از حلقهٔ بگوشان خم زلف کمندیم

از پستی ما رتیهٔ اقبال فزونست
ما خاک نشین غم آن سرو بلندیم

افسوس که لخت جگر چند ز مژگان
امشب بمراد دل جویا نفکندیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.