هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج عاشقانه و ناامیدی را به تصویر می‌کشد. شاعر از شکستن دل خود، اشک‌های ریخته شده، و بی‌توجهی معشوق سخن می‌گوید. او از غم‌هایش می‌نالد و احساس می‌کند که همچون شراره‌ای در سنگ‌های سخت مانده است. این شعر پر از استعاره‌های عاشقانه و غمگین است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، موضوعات غمگین و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۶۱

مستیش افزود تا بشکست مینای دلم
جام عیشش پر بود از ریختن های دلم

غنچه سان گر واشکافی جز زبان شکوه نیست
زان تغافلهای دل خون کن سراپای دلم

رشک همچشمی تماشا کن جگر در خون نشست
شد ز داغت تا مرقع پوش بالای دلم

بزم عیشت از صراحی و قدح خالی مباد
پربود تا ساغرم چشمم ز مینای دلم

همچو خون مرده ماند در رگ خارا شرار
گر فتد بر کوه جویا بار غمهای دلم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.