هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او با تصاویر زیبایی مانند گل، شبنم، و شمع، احساسات خود را بیان می‌کند و از غم، گناه، و پیری سخن می‌گوید. در نهایت، به دنبال آرامش و لطف از سوی معشوق است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجود مضامینی مانند غم، گناه، و پیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۰۶

گل دیدار ترا چون پی چیدن رفتم
شبنم آسا همه تن دیده به دیدن رفتم

همچو آن شمع که در رهگذر باد بود
بسکه بگریستم از غم به چکیدن رفتم

استخوان را طپش نبض بود در بدنم
موجم، از خود به پر و بال طپیدن رفتم

گل الفت خورد از چشمهٔ یکرنگی آب
تا شوم رام تو وحشی به رمیدن رفتم

لطف کن جام روان بخش! وگرنه چو حباب
اینک از خویش به خمیازه کشیدن رفتم

حیرتم بر سر شور است، حریفان عشقی!
خامشی نغمه سرا شد به شنیدن رفتم

قامتم نیست دو تا گشته ز پیری جویا
بسکه پر بار گناهم به خمیدن رفتم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.