هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از سفر طولانی و پر مشقت خود برای رسیدن به معشوق می‌گوید و از بی‌زبانی و ناتوانی در بیان دردهایش شکایت می‌کند. همچنین، از صبر و تحمل خود در برابر این رنج‌ها می‌گوید و در نهایت به امید رسیدن به آرامش و روشنایی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و رنج‌های عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۱۷

خود را به تو بی راحله رفتم برسانم
چون گرد پی قافله رفتم برسانم

چون دیدهٔ گریان به زبانی که ندارم
از دل به تو حرف گله رفتم برسانم

خود را ز ره شوق به سر منزل تحقیق
از خویش دو صد مرحله رفتم برسانم

در تاب و تب امشب جگر از تشنگیم سوخت
جامی به لب از آبله رفتم برسانم

گنجایش درد تو ازین بیش ندارد
از صبر به دل حوصله رفتم برسانم

روشن دل جویا ز فروغ است که فرمود
زاد رهی از آبله رفتم برسانم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.