هوش مصنوعی: این متن شعری با مضامین عاشقانه و عرفانی است که از تشبیهات طبیعی مانند گل، خار، و دامان برای بیان احساسات عمیق عاشقانه و رنج‌های عشق استفاده می‌کند. شاعر از مفاهیمی مانند زندان، عریان‌اندیشی، و خطرات راه عاشقی سخن می‌گوید و در نهایت، عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که حتی کوچک‌ترین موجودات (مانند قطره) را به بزرگی (مانند دریای عمان) می‌رساند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۸۴

گلستان بی بر رویی به زندان می زند پهلو
گل از هر خنده بر چاک گریبان می زند پهلو

چه غم گردامنم شد زرق خارستان این وادی
که جیب پاره ام چون گل به دامان می زند پهلو

گرفتار ترا اندیشهٔ عریان تنی نبود
به گردن طوق عشقش بر گریبان می زند پهلو

به راه عاشقی پا بی خبر دل در خطر باشد
که هر خاری در این وادی به مژگان می زند پهلو

کند هموار ناز یار بی اندامی دل را
که پرچین چون شود ابرو به سوهان می زند پهلو

دهد کم را شکوه عشق جویا رتبهٔ بیشی
که اینجا قطره بر دریای عمان می زند پهلو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.