هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از نبودن یاران صادق، گل‌های بی‌خار، و شادی‌های زندگی شکایت می‌کند و به دنبال آرامش و سامان برای دل عاشق و چشم گریان است. او از محرومیت از لذت‌های زندگی مانند شراب و کباب می‌نالد و به دنبال نشانه‌هایی از امید و خنده در گریه‌های ابر بهاری است. در نهایت، از عاشق بیدل و غزلخوان می‌پرسد که امروز کجاست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌هایی به شراب و محرومیت‌های زندگی دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۸۸

صحبت بی نفاق یاران کو
گل بی خار این گلستان کو

مرض بیغمی شفا طلبست
آب نیسان چشم گریان کو

سر و سامان عاشقیم کجاست
سر گرفتم بجاست سامان کو

از شراب و کباب محرومیم
دل بریان و چشم گریان کو

ضامن خندهٔ هزار گلست
گریهٔ ابر نوبهاران کو

باز جویا ز لطف گفت امروز
عاشق بیدل غزلخوان کو؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.