۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۰

در گلویم بی تو هر دم آب می گردد گره
آرزوها در دل بیتاب می گردد گره

گر خیال چین ابرویش کنم در سینه ام
چون انار ز درد دل خوناب می گردد گره

باده را نازم که از فیض طلوع نشئه اش
بر جبین او در نایاب می گردد گره

رتبهٔ بالانشینی های ابرویش نداشت
قطره سان زان روی از شرم آب می گردد گره

گر به کام غم پرستان افتد از طوفان درد
چون دل عاشق زغم بیتاب می گردد گره

بی تکلف سینه اش جویا چو درج گوهر است
در گلوی هر که بی او آب می گردد گره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.