هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و داغ‌های درونی خود می‌گوید و آرزوی تجدید حیات و نو شدن را دارد. او از تکرار داستان‌های قدیمی مانند فرهاد و مجنون خسته شده و خواهان داستان جدیدی برای زندگی خود است. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند خون دل، گرد کدورت، و چشم دل به راه میهمان تازه، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۱۹

کردم از لخت جگر طرح زبان تازه ای
ریختم از خون دل رنگ بیان تازه ای

تن شد از گرد کدورت جان غم فرسوده ام
این تن نو خواهد از لطف تو جان تازه ای

قصهٔ فرهاد و مجنون پر مکرر گشته است
سرگذشت ماست زین پس داستان تازه ای

ماند از بس داغ او در سینه صاحبخانه شد
هست چشم دل به راه میهمان تازه ای

دیده ام گردید اگر بی مایهٔ نقد سرشک
از جگر پرکاله بگشاید دکان تازه ای

غنچه آسا، حیرتم مهر لب اظهار شد
ورنه از هر لخت دل دارم زبان تازه ای

گردش چرخ کهن جویا مکرر گشته است
کاش می کردند طرح آسمان تازه ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.