۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۲

صورت حالش دگرگون شد ز گل رخساره ای
کار دارد با دل مومینم آتشپاره ای

العطش گویان ز هر مژگان زبان بیرون فکند
بسکه گردیده است چشمم تشنهٔ نظاره ای

یک نگه کافی است چون شمع از برای شش جهت
چشم مستش را که دارد هر طرف آواره ای

رفتی و از خار خارت در چمن گردیده است
چشم تر هر نرگس و هر گل دل صد پاره ای

می برد از خویشتن ما را حنای پنجه اش
می برد جویا ز دست امشب، حریفان چاره ای!‏
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.