هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید، از بی‌عدالتی‌های جهان شکایت دارد و به مقایسه‌ی قدرت ظاهری پادشاهان با حقیقت درونی درویشان می‌پردازد. او همچنین از بی‌صبری و بی‌ثباتی خود در زندگی می‌نالد و سبک‌رفتاری برخی افراد را ناشی از بی‌مغزی آنان می‌داند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از انتقادهای موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۴۵

تا قیامت در شکنج دام زلف دلبری
می تپیدم کاشکی می داشتم بال و پری

ناله از جور فلک در کیش ما دون همتی است
شکوه مذموم است از بیداد بی پا و سری

پادشاه وقت خود باشد به روی پوست تخت
در جهان درویش یعنی خسرو بی افسری

در محیط غم ز بی صبری چنین آواره ام
کی تباهی می شدم می داشتم گر لنگری

از سبک رفتاریش بی مغزی او ظاهر است
چون اراجیف آنکه جویا می دود بر هر دری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.