هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و جنون ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بیابان‌های دور و درازی که در پی غزال هوس پیموده یاد می‌کند و دلش را به شیری در نیستان تشبیه می‌کند. شاعر به شب وصال و باده‌نوشی اشاره دارد، اما تأکید می‌کند که تنها لب و دندان معشوق برای او باده و نغمه است. او از تأثیر نگاه معشوق بر دلش می‌گوید که مانند هزار خنجر بر جانش اثر می‌گذارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۰۵۳

کشید شور جنونم سوی بیابانی
که نه فلک بودش گرد طرف دامانی

ز من غزال هوس کرده صد بیابان رم
دلم به سینه چو شیری است در نیستانی

شب وصال چه حاجت به باده پیمایی
بس است باده و نقلم لبی و دندانی

دلم ز یاد نگاهش به خویش می لرزد
هزار خنجر مژگان و او، من و جانی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.