هوش مصنوعی: متن درباره پیرمردی است که به دلیل شورش در شهر دستگیر و زندانی می‌شود. او باور دارد که این اتفاق به دستور سلطان رخ داده و از سرنوشت خود راضی است، زیرا آن را از جانب خدا می‌داند. او تأکید می‌کند که باید دشمنی را که خداوند برایش مقدر کرده، پذیرفت و به حکمت الهی اعتماد کرد. همچنین، او به خواننده توصیه می‌کند که از داروی تلخ طبیب نهراسد و هرچه از دست دوست می‌آید، بپذیرد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

حکایت

به شهری در از شام غوغا فتاد
گرفتند پیری مبارک نهاد

هنوز آن حدیثم به گوش اندرست
چو قیدش نهادند بر پای و دست

که گفت ارنه سلطان اشارت کند
که را زهره باشد که غارت کند؟

بباید چنین دشمنی دوست داشت
که می‌دانمش دوست بر من گماشت

اگر عز وجاه است و گر ذل و قید
من از حق شناسم، نه از عمرو و زید

ز علت مدار، ای خردمند، بیم
چو داروی تلخت فرستد حکیم

بخور هرچه آید ز دست حبیب
نه بیمار داناترست از طبیب
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت دهقان در لشکر سلطان
گوهر بعدی:حکایت صاحب نظر پارسا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.