هوش مصنوعی: در این شعر، گفتگوی شمع و پروانه به تصویر کشیده شده است. پروانه که عاشق شمع است، از سوختن در آتش عشق شمع نمی‌هراسد و آن را روا می‌داند. شمع نیز از دوری یار شیرین خود و از دست دادن شیرینی زندگی می‌گوید و درد و رنج خود را بیان می‌کند. شمع به پروانه می‌گوید که عشق واقعی نیازمند صبر و استقامت است و پروانه که از یک شعله خام می‌گریزد، نمی‌تواند عشق واقعی را درک کند. در پایان، شمع به سوختن کامل در آتش عشق اشاره می‌کند و این را پایان عشق می‌داند. شعر با پیامی درباره عشق واقعی و فداکاری در راه آن به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و تجربه زندگی است. مفاهیمی مانند عشق واقعی، فداکاری، و درد و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد و نیاز به تفسیر و توضیح دارد.

مخاطبه شمع و پروانه

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من

چو شیرینی از من بدر می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود

همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو می‌دویدش به رخسار زرد

که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست

تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استاده‌ام تا بسوزم تمام

تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت

همه شب در این گفت و گو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب، جمع

نرفته ز شب همچنان بهره‌ای
که ناگه بکشتش پری چهره‌ای

همی گفت و می‌رفت دودش به سر
همین بود پایان عشق، ای پسر

ره این است اگر خواهی آموختن
به کشتن فرج یابی از سوختن

مکن گریه بر گور مقتول دوست
قل الحمدلله که مقبول اوست

اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض

فدائی ندارد ز مقصود چنگ
وگر بر سرش تیر بارند و سنگ

به دریا مرو گفتمت زینهار
وگر می‌روی تن به طوفان سپار
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت پروانه و صدق محبت او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.