هوش مصنوعی: جوانی خردمند و پاکیزه از دریا به در بند روم می‌آید. او به دلیل فضل و فقر و تمیزش، به جایگاهی عزیز می‌رسد. روزی یکی از عابدان به او می‌گوید که خاشاک و گرد مسجد را بپردازد. جوان این کار را انجام می‌دهد اما دیگر دیده نمی‌شود. یاران و پیران تصور می‌کنند که او به خدمت بی‌توجه است. روز بعد خادم او را سرزنش می‌کند که چرا این کار را نکرده است. جوان پاسخ می‌دهد که در مسجد هیچ گرد و خاکی ندیده و خود را آلوده می‌دانسته، بنابراین بازگشته است. او تأکید می‌کند که طریقت درویشی این است که خود را فروتن نگه دارد و برای رسیدن به بلندی باید تواضع پیشه کرد.
رده سنی: 12+ این متن حاوی مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که برای درک و تحلیل نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، داستان‌های آموزنده و حکمت‌های موجود در آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت

جوانی خردمند پاکیزه بوم
ز دریا برآمد به در بند روم

در او فضل دیدند و فقر و تمیز
نهادند رختش به جایی عزیز

مه عابدان گفت روزی به مرد
که خاشاک مسجد بیفشان و گرد

همان کاین سخن مرد رهرو شنید
برون رفت و بازش نشان کس ندید

بر آن حمل کردند یاران و پیر
که پروای خدمت ندارد فقیر

دگر روز خادم گرفتش به راه
که ناخوب کردی به رأی تباه

ندانستی ای کودک خودپسند
که مردان ز خدمت به جایی رسند

گرستن گرفت از سر صدق و سوز
که ای یار جان پرور دلفروز

نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک
من آلوده بودم در آن جای پاک

گرفتم قدم لاجرم باز پس
که پاکیزه به مسجد از خاک و خس

طریقت جز این نیست درویش را
که افگنده دارد تن خویش را

بلندیت باید تواضع گزین
که آن بام را نیست سلم جز این
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت در این معنی
گوهر بعدی:حکایت بایزید بسطامی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.