۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

الا ای ساقی گلرخ که گشتی شمع محفلها
زغیرت عاشقان کشتی ز حسرت سوختی دلها

از آن روزست در دلها خیال دانه خالت
که دهقان ازل تخم محبت ریخت در دلها

فغان ای کعبه جانها که در راه تمنایت
چو مور از ضعف شیران را بهر گام است منزلها

درین وادی مکن ای ساربان آرایش محمل
که در خون شهیدان غرقه خواهی دید محملها

زاشگ گرم ما بحر کرم یا رب بجوش آور
وزین گرداب خون افکن گرفتاران بساحلها

بجز پیر مغان زاهد، که سازد مشکل ما حل؟
تو دانی حال خود مشکل چه دانی حل مشکلها

پی دنیا و مافیها گران جانی مکش اهلی
قدح کش گر سبک روحی .....لها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.