هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، انتظار و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد، در انتظار همدمی است که از درون بیاید و او را آرام کند. همچنین، از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل خود سخن می‌گوید و به مقایسه‌هایی مانند خورشید و ماه می‌پردازد. در پایان، شاعر از رقیب و فخر فروشی‌های او گله می‌کند و خود را درویش سلطان مشرب می‌خواند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و انتظار نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹

کام از می لعلم مده کز می خمار آید مرا
من عاشق درد توام درمان چکارم آید مرا

در انتظار همدمان جانم شد و غیر از اجل
کو همدمی کز در درون بی انتظار آید مرا

حسن تو ای رشک ملک آن جلوه بر من کرده است
کز دیدن خورشید و مه بر دل غبار آید مرا

گر بر کنار من روان صد جوی باشد ز آب چشم
سرو روانی همچو تو کی در کنار آید مرا

هان ای رقیب محتشم فخر تو از جاه است و من
درویش سلطان مشربم فخر تو عار آید مرا

مرغ شب آهنگ غمم دور از خسان باشم چو گل
گل چون بدست خس فتد در دیده خار آید مرا

اهلی چراغ جان من بار دگر روشن شود
آن شمع اگر بعد از اجل سوی مزار آید مرا
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.