۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵

برخ تو مه جبینان حسدست یک بیک را
تو چه آدمی که باشد بتو رشک صد ملک را

ندهد کس از شهیدان بتو شوخ یاد اگرنه
نفس تو زنده سازد چو مسیح یک بیک را

بر تو دیده بانی بره امید دارم
نه بهر زه می نشانم به دو دیده مردمک را

منم اوفتاده موری بره سمندت اما
نه تو راست رحم بر من نه سمند تیزتک را

نه فراغتی ز عشقم نه سعادتی ز بختم
نه ارادتی به راهم نه کرامتی فلک را

به جفا چو چشم مستش جگرم کباب سوزد
تو لبش نگه کن ای دل مشکن حق نمک را

به سیه دلی شکایت نتوان ز عشق اهلی
چو زر تو قلب باشد چه گنه بود محک را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.