۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

تا تو چو شمع می کنی تیز نظر بسوی ما
تیز تر است هر نفس آتش آرزوی ما

خم شکنان بخانقه با خم می سلامتند
سنگ ملامت از میان میشکند سبوی ما

هر که شهید عشق شد شستن او چه حاجت است
کرد بخون خویشتن تیغ تو شست و شوی ما

ناله چو شیشه از غمت خواست که دل تهی کند
آه که گریه شد گره پیش تو در گلوی ما

کعبه اهل دل تویی سنگدلی چه میکنی
قبله حاجتی چرا رو نکنی بسوی ما

گفتمش ازدل سگت پاک شود غبار من
گفت گهی که خاک تو باد برد ز کوی ما

اهلی خسته را چو ما خوار مبین که عاقبت
بر سر خاک ما چو گل چهره نهی ببوی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.