هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، عشق و وفاداری خود را نشان می‌دهد و از جفا و دوری معشوق شکایت می‌کند. او معشوق را به فرشته‌ای مهربان و بلندهمت تشبیه می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش دیگران نیز به گردن او برسند. در پایان، شاعر به امید روزی می‌ماند که نور معشوق به او بتابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳۵

آنچه غم تو کرد اگر بازرسم به دیدنت
فرق من است و پای تو دست من است و دامنت

ای به فرشته سیرتی آیت رحمت و کرم
با همه کس وفا کنی این چه جفاست با منت

سرو بلند همتی کی به تو میرسد کسی
ور برسد کجا رسد دست کسی به گردنت

روشنی دو چشم ما خاک رهت شد از صفا
سرمه چشم دوستان کوری چشم دشمنت

داغ تو سوخت جان من از تو چه پوشم این سخن
بلکه چو شمع کفته شد زاب دو دیده روشنت

آنکه ندیده روز و شب وصف بهشت می کند
وه چه قیامتی بود گر برسد به گلشنت

اهلی از آفتاب خود دور اگر بمانده یی
صبر کن که عاقبت رسد روشنیی به روزنت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.