۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۶

گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است
مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است

گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک
حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است

زنگ از دلم ببرد جمالش که از صفا
چون حسن صادقان همه حسن و صباحت است

ما درد پروریم و نیاز آر آرزو
مره م نمی خرد دل ما تا جراحت است

اهلی حکایت غم دل شرح می دهد
او را ز گفتگو نه هوای فصاحت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.