هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که معشوق خود را با وجود جمال و زیبایی‌اش، بلای جان خود می‌داند. او از رنج‌های عشق، حسادت رقیبان و آزار مدعیان می‌گوید، اما با این حال، عشق و وفای معشوق را ستایش می‌کند و خود را به‌خاطر این عشق فداکار می‌داند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به‌درستی درک شوند.

شمارهٔ ۱۸۱

هرچند که یوسف بجمال از همه بیش است
حسن نمکین تو بلای دل ریش است

چون گل همه تن آب حیاتی تو ولیکن
چون خار دل آزار رقیبت همه نیش است

در دوستی مدعیان نیست جز آزار
هر کو ببدان دوست شود دشمن خویشست

دشمن ببرادر صفتی دوست نگردد
یوسف نگر ای مه که چه آزرده خویش است

مارا چه غم از مهر تو گر کم شد اگر بیش
کوته نظران را نظر اندر کم و بیش است

کام دلم ایکافر بدکیش کرم کن
آخر چو ترا مهر و وفا در همه کیش است

در کوی تو اهلی چه بود از همه واپس
زیرا که بجانبازی و مهر از همه پیش است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.