۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۳

خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست
آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست

با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست
کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست

از کوی حبیبم سوی گلزار مخوانید
گلزار من آنجاست که دلدار من آنجاست

گلگشت چمن بر دل آزاده بود خوش
مرغان چمن را بگل و سرو چه پرواست

اهلی چو توان در قدم یار سر افکند
فرصت شمر اکنون که سرانجام نه پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.