هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و دل‌زدگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. او از معشوق خود شکایت دارد و می‌گوید که با وجود کرم و بخشش معشوق، ستم او بر دل‌های عاشقان سنگین است. شاعر همچنین بهشت را با حضور معشوق مقایسه می‌کند و می‌گوید که بهشت بدون معشوق ارزشی ندارد. در پایان، او از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از رقیبان دوری کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دل‌زدگی و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۸۸

همه دم ز درد عشقت دل زار من حزین است
همه درد روزیم شد چکنم نصیبم این است

دل و دین گر از سجودت همه شد مرا همین بس
که زخاک راهت ای بت اثریم بر جبین است

به رخ تو شهسوارا نه غبار خط برآمد
که بر آفتاب گردی زغبار مشک چین است

تو که خرمن مرادی کرم از تو زیبد اما
کرمت به سر بلندان ستمت به خوشه چین است

سر کویت ای سهی قد بود از بهشت خوشتر
به بهشت نیست عیشی که درین سرا زمین است

من اگرچه بت پرستم تو مگو نظر بپوشان
رخ خود بپوش ای دل که بلای عقل و دین است

بگشا کمند اهلی به شکار نو غزالی
که سگ رقیب او را همه وقت در کمین است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.