۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۷

گرنه بر غم عاشقان کار جهان مشوش است
خار چراست یار گل مرغ چرا در آتش است

داغ درون چو لاله ام هیچ نگه نمیکنی
این نگری که ظاهرم چهره بخون منقش است

جانب کعبه ام مخوان کعبه کجا و من کجا
قبله من که عاشقم روی بتان مهوش است

بر محک وفا زدم روی جهانیان همه
نیست بغیر جام می همنفسی که بی غش است

اهلی،از آن نفس که شد بنده کوی نیکویان
از همه غصه شادمان با همه ناخوشی خوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.