۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۴

جز داغ دلم چراغ شب نیست
وز طالع تیره این عجب نیست

گر با سگت از ادب زنم دم
او عفو کند ولی ادب نیست

تو نخل مرادی اینقدر هست
کامید کس از تو یک رطب نیست

در عالمی ام ز مستی عشق
کآنجا مه و سال و روز و شب نیست

اهلی ره عقلت آن پری زد
دیوانگی تو بی سبب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.