۱۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

در دل و جان از آن مژه قصد تو راه کردن است
کشت مرا نگاه تو این چه نگاه کردن است

طاعت من همین بود کز تو بقبله بنگرم
زانکه نظر بغیر تو عین گناه کردن است

گرنه بعشق زنده شد عمر حضر چه فایده
بی رخ دوست زندگی عمر تباه کردن است

هست به آه و ناله خوش خاطر دردمند عشق
حاصل درد عشق هم ناله و آه کردن است

چند چو اهلی از غمت مشق جنون کنم به شعر
ترک کنم که بیش ازین نامه سیاه کردن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.