هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و رنجهای آن سخن میگوید. شاعر از سوختن در آتش عشق و نامرادیهایش مینالد، اما با وجود همه دردها، همچنان به معشوق وفادار است. او از آزمونهای سخت عشق میگوید و اینکه تنها اهل دل میتوانند به وصال برسند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناکامی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۹۷
دل کباب ز خوناب دیده بد نام است
بسوختیم و هنوز از تو کار ما خام است
اگر نه مهر تو می ورزد آفتاب چرا
ملازم سر کوی تو صبح تا شام است
بیا و جرعه مستان غم به رغبت نوش
که صاف شیشه افلاک درد این جام است
غرور حسن ببین و نیاز عشق که ما
دعای خیر کنیم و جواب دشنام است
ادب ز کف مده از امتحان عشق بترس
که خاصه بهر همین شیوه عاشقی عام است
کسی که طالب گنج وصال شد اهلی
اگر نه در دهن اژدهاست ناکام است
بسوختیم و هنوز از تو کار ما خام است
اگر نه مهر تو می ورزد آفتاب چرا
ملازم سر کوی تو صبح تا شام است
بیا و جرعه مستان غم به رغبت نوش
که صاف شیشه افلاک درد این جام است
غرور حسن ببین و نیاز عشق که ما
دعای خیر کنیم و جواب دشنام است
ادب ز کف مده از امتحان عشق بترس
که خاصه بهر همین شیوه عاشقی عام است
کسی که طالب گنج وصال شد اهلی
اگر نه در دهن اژدهاست ناکام است
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.