۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۸

هر جا که بنگری رخ او در تجلی است
مجنون اگر شوی همه آفاق لیلی است

دور از توام بصورت و در معنیم قرین
صورت تفاوتی نکند اصل معنی است

ما را که دل بطرفه غزالی گرفته انس
مجنون صفت گریختن از خلق اولی است

گر سرو با تو لاف زد آزاده اش مخوان
آزاده نیست هر که گرفتار دعوی است

پیش کسی که باده ز دست تو خورده است
زهرست آب خضر اگر از دست عیسی است

مست تو گر ز کار جهان فرد شد چه شد
بخت مجردان تو در کار عقبی است

گر پوست بر کنند ز صورت پرمست
اورا چه غم که زنده دل از مغز معنی است

اهلی حریف مغبچه و جام می کسی است
کورانه فکر دین و نه پروای دنیی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.