هوش مصنوعی: شاعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید، از رقیبی که مانع دیدار یار شده، از ستارهٔ نحس و روزگار بدی که گریبانش را گرفته. او از اشک‌ها و دل‌شکستگی‌هایش می‌نالد و از کسی یاد می‌کند که پس از دیدن یار، شرمسار شده است. شاعر در نهایت به باده‌نوشی پناه می‌برد و از اینکه خاکش به باد رفته خوشحال است، چرا که یارش آینه‌ای پاک از غبار وجود او شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند باده‌نوشی و رنج‌های عشق ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۲۸

رقیب مانع دیدار یار من شده است
عجب ستاره نحسی دچار من شده است

برزوگار که این فتنه بود کز خط تو
بلای جان من و روزگار من شده است

بخون دیده و دل لعبتی که پروردم
چرا چو گوهر اشک از کنار من شده است

کسی که از غم عشق تو عیب من میکرد
چو دید روی ترا شرمسار من شده است

بیار باده و بی اختیارم از می کن
چرا که کار من از اختیار من شده است

از آن خوشم که چو اهلی، بباد شد خاکم
که یارش آینه صاف از غبار من شده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.