هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، به زیبایی‌های طبیعت، می و مستی، عشق و جفای معشوق، و تقدیر انسان‌ها اشاره دارد. شاعر از اقبال بلند، بی‌گناهی و گناه، پادشاهان و بتان، و مستی و خرابات سخن می‌گوید. در نهایت، او به سرنوشت و بخت انسان‌ها می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مستی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۵

گر چو گل در کف ما جام می صبحگهی است
آنهم از سایه اقبال تو ای سرو سهی است

بهر جان هر که دم از بی گنهی زد بکشش
چه گناهش بتر از دعوی این بی گنهی است

پادشاهان همه شب پاس درت میدارند
پاسبانی بسر کوی بتان پادشهی است

ایکه در بند بتانی ز جفا داد مزن
زانکه رسم و ره اینطایفه بی رسم و رهی است

آه مستان خرابات خدا رد نکند
بلکه مقبول تر از زمزمه خانقهی است

سرخ رویند چو گل اهلی ازین باغ همه
بلبل سوخته از بخت خودش روسیهی است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.