هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که با وجود رنج‌های هجران و ناملایمات، عشق و اشتیاقش به معشوق را ستایش می‌کند. شاعر از مفاهیمی مانند آفتاب، سایه، برق وصال و ... به عنوان استعاره‌هایی برای توصیف حالات عاشقانه و روحانی خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از ابیات مانند 'سایه ام بر سر سگش' ممکن است نیاز به تفسیر داشته باشند.

شمارهٔ ۲۴۶

ذره چون خورشید گردد طالع و لامع خوش است
آفتاب بخت من لامع نشد طالع خوش است

میزند تیغ آفتاب من که میرم پیش او
گر شفاعتخواه نبود در میان مانع خوش است

میرسد گاهی بسمع محرمان حالم ولی
حال مجنون را اگر لیلی بود سامع خوش است

سایه ام بر سر سگش همچون همامی افکند
گر بمشتی استخوان من شود قانع خوش است

ناخوشیهایی که ما از ظلمت هجران کشیم
گاه گاهی برق وصلی گر شود لامع خوش است

دوش دیدم اهلی آنمه همنشین در واقعه
گر بخواب این قصه هم واقع شود واقع خوش است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.