هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و دردهای ازلی سخن میگوید که با گذشت زمان تغییری نکرده است. عاشقان همواره در رنج و زردروییاند و شبها نیز آرامش ندارند. شاعر خود را زنده و معشوق را سوخته میداند و بر این باور است که عشق و غم آن از روز ازل همراه انسان بوده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، برخی از واژگان و تصاویر به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد.
شمارهٔ ۲۶۷
بود از ازلم درد تو وین درد همان است
عشقت ز ازل هرکه رقم کرد همان است
هرچند بهار آمد و ایام خزان رفت
عشاق ترا رنگ رخ زرد همان است
آمد شب و آسوده خوابند جهانی
فریاد و فغان سگ شبگرد همان است
من زنده و تو سوخته یی مدعیان را
بر آینه خاطر من گرد همان است
اهلی بود از روز ازل مرد غم عشق
گر روز نه آنست ولی مرد همان است
عشقت ز ازل هرکه رقم کرد همان است
هرچند بهار آمد و ایام خزان رفت
عشاق ترا رنگ رخ زرد همان است
آمد شب و آسوده خوابند جهانی
فریاد و فغان سگ شبگرد همان است
من زنده و تو سوخته یی مدعیان را
بر آینه خاطر من گرد همان است
اهلی بود از روز ازل مرد غم عشق
گر روز نه آنست ولی مرد همان است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.