هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق یا ذات الهی است. شاعر از فداکاری و از دست دادن‌های خود در راه معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و حرمان شکایت می‌کند. تصاویر شعری مانند قربانی کردن سر، آفتاب مشرق حسن، چشمه حیات و نخل بلند، همگی بر شدت عشق و ایثار شاعر تأکید دارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، نیاز به درک و تجربه‌ی عاطفی بالاتری دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۶۸

عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت
من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت

این چه شکل است و شمایل مگر از مشرق حسن
آفتابی که بر آمد بگریبان تو رفت

لذت درد سکندر خضر امروز چشید
که بحسرت ز لب چشمه حیوان تو رفت

رفت جان بهر تو بر باد ولی بر تو چه غم؟
چه تفاوت که نسیمی ز گلستان تو رفت

نه که حرمان تو تنها دل من برد بخاک
کز جهان هرکه برون رفت بحرمان تو رفت

اهلی آن شد که کند میل تو آن نخل بلند
میوه شاخ امید از لب و دندان تو رفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.