هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری و بی‌تابی خود در راه عشق می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ‌چیز جز معشوق برایش اهمیت ندارد. همچنین، شاعر از تنهایی و بی‌کسی خود در این راه می‌نالد و تأکید می‌کند که عشق او را از همه چیز جدا کرده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۹۴

هرکه برخاست ز سودای تو بر جا ننشست
تا نیفکند به پای تو سر از پا ننشست

عرصه کوی تو صحرای قیامت باشد
زانکه هرگز ز سر کوی تو غوغا ننشست

گرچه عمری بنشستم به سر راه امید
جز سگ کوی تو کس با من شیدا ننشست

دل مجنون نه به دیوانگی از خلق رمید
عقل او بود که با مردم دانا ننشست

داد طوفان سرشکم همه عالم بر باد
در تنور دل من آتش سودا ننشست

گرد راهت به سر سرو سهی باد نشاند
خاک پای تو کجا رفت که بالا ننشست

پهلوی خار کسی سرو سهی را ننشاند
اهلی از یار مشو رنجه که با ما ننشست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.